یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

الاهه عشــــــــــــق(یاغمور)

عزیز دل مامان خدا از چشم بد حفظت کنه

گ

 

دوست جونی ها نظر یادتون نرهماچ

عروسکم

سلام مامانی: امروز با خاله رویا تصمیم گرفتیم کمی ارایش کنیم و چندتا عکس بگیریم و از اونجایی که تو هم عاشق عکس انداختنی یک ان دیدم شما هم داری لباس عوض میکنی تا از تو هم عکس بگیرم برای زیبایی بیشتر دو دست لباس تنت کردی تا خوشگلتر بیفتی منم دیدم اونجوری دلم برات سوخت و خودم خانومت کردم و چندتا عکس خوشگل از عروسکم انداخت این عکسم قضیه داره : چند روز پیش خیلی شلوغی میکردی و منم دیگه از دست کارات درمونده شده بودم تو فکر این بودم که خدا چیکار کنم تا..... تنبیه بهترینش بود هم شلوغی نکردی هم خوشت اومده بود کلی ذوق میکردی گفتم برو ...
7 مرداد 1392

تشکر

سلام به همه بازدیدکنندگان گل که به یاغمور جونم سر میزنند و از همه عزیزانی که چه به ما رای دادن و چه ندادن تشکر میکنم بخصوص تشکر و قدر دانی ویژه از مهربون هایی که به فرشته کوچولوم رای دادن دست همگی درد نکنه موفق و سالم باشید   ...
30 تير 1392

الاهه ناز

سلام به الاهه نازم که این روزا کارش شده گریه کردن و بیتابی خیلی ضعیف شدی  و میشی همش گریه میکنی شاید تو هم از دربه دری خسته شدی ؟ خلاصه دیگه خیلی کم شیطنت میکنی و این چند تا عکسی که میذارم شکار لحظه هایی بود که شلوغی میکردی فکر کنم دلم برا شلوغیات و شیطنت هات تنگ شد ه داشتی تو بغل خاله رویا به تصویر متحرک یک سگ که مثلا مانیتور و لیس میکرد نگاه میکردی و میترسیدی و جلو چشات و میگرفتی و هی میگفتی (قوخ=همون مثلا قورخورام) بترس=همون مثلا میترسم خونه عزیز میوه ز یاد دیدی نمیدونی چیکار کنی؟ ائل گولی خونه یکی از بستگان که کلی برات خوش ...
30 تير 1392

تغییر زبان

سلام به امید زندگیم البته گفته باشم جایه بابایی محفوظ امروز از یک حرکتت خیلی خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم تا یک شب صبر کنم تا اینترنت رایگان بشه و حتما این خاطره ام و ثبت کنم گل مامان امروز تغیر زبان داده بودی و داشتی فارسی صحبت میکردی حالا میگی چرا فارسی و از کجا به این نتیجه رسیدم نصفش و بذار حس مادرانه و نصفشم از حرکاتت همش میگفتی (قی قیری دارا داپ ) و من از صبح که هی مصرف (ق) رفته بود بالا و تازه سر شب فهمیدم که بابا بچه ام داره فارسی میحرفه ما اصلا تو خونه فارسی صحبت نمیکنیم چند هفته پیش رفته بودیم تهران و از اونجا یاد گرفته منم خوشم اومد و دو ساعتی باهاش فارسی حرف زدم  و اون کامل درک میکرد ...
23 تير 1392

فرشته من

  کد دخملم 326 هست ممنون میشیم به ما هم رای بدید سلام به روی ماه دخملم و همه خوانندگان این مطلب خیلی دلم به حال و هوای وب تنگیده بودو اخر سر خودم و نتونستم نگه دارم و گفتم یک مطلب کوچولو بذارم و چند تا عکس از دخمل کوچولوم الان سه روزه که دیگه در طول روز برات شیر نمیدم و فقط موقع خواب شیرت میدم و تو بر خلاف جیش یاد گرفتنت که خیلی اذیتم کردی و هنوزم که هنوزه بعضی وقتها باز جیشت و نمیگی اما اصلا در مورد از شیر گرفتنت اذیتم نکردی فدات بشم که روز به روز شیرینتر میشی و خوردنی تر راستی گفتم خوردنی یادم افتاد توی مسابقه نینی شکمو همین سایت شرکتت دادم حالا بستگی به لطف عزیزانی داره که بهت رای بدن یا نه ت...
19 تير 1392

گل گلدونم

و اما هفته پیش اوایل هفته خاله اینا خونه مون بودن و رفتیم عیادت دختر دایی من که تازه زایمان کرده بود ودختر نازی به اسم ثنا  به دنیا اورده بود اواسطش رفتیم با بابایی گردش و بعد غذا خوری و اواخرش تولدم بود و با انا اینا رفتیم پارک ائل گولی گلم بدم میاد از اینکه وبت و اینجوری بی روح و خیلی مختصر  و مفید مینویسم متاسفانه این چند روز سخت درگیر اماده شدن برا کنکورم میدونم که همیشه میگم اما باز بگم به خاطر دسترسی نداشتن دائمی به اینترنت و به خاطر اینکه دوست دارم تمام لحظات شیرین زندگیمون و ثبت کنم مجبورا یک مدتی اینجوریه اما کم مونده خیلی کم تا انشاا...بریم خونه خودمون اون موقع...
30 خرداد 1392

پارک

متاسفانه این روز ها دسترسیم به اینترنت سخت شده و نمیتونم زود زود و به موقع به روز کنم  اما تمام سعی میکنم هر چی که برام جالبه یا مهم میدونم ,تاریخ گذشته هم باشه ثبت کنم . عکسهایی از دخمل نازم از هفته پیش تو پارک زعفرانیه ...
30 خرداد 1392

چند تا عکس از گوشه و کنار

امروز داشتم تو گوشه و کنار رایانه خاله گشت میزدم که این عکس ها رو دیدم و به بعضی هاشون کلی خندیدم گفتم بذارم وب تا شاید رو لب شما ها هم لبخند بشینه یکم بی کیفیت با دوربین گوشی انداختیم اما ارزش ثبت کردنش و داره دست تو مماغ؟! کی ؟ مــــــــن! خوبه ادم از حالا به فکر ایندش باشه انقدر نگاه میکنید عکسم پشت عکس خوب ادم و خجالت میدید دیگه اَاَاَه اینم نشیمن گاه یاغمور تو اتاق خاله رویا و.....اینم کمک سویل به مامانش امید وارم خوشتون بیاد وباعث خندیدن شما هم شده باشه ...
10 خرداد 1392

تولد خاله شهره

هفت خرداد تولد خاله شهره بود وعصر با خاله رویا سوپریز کردیم و با یک کیک و رفتیم خونشون و بعد تبریک گفتن کلی زدیم و رقصیدیم و ..... اینم چند تا عکس از اون روز نرسیده داری فوشولی میکنی بازی با سویل و اراز کوچولو فدای اون شکل ماهت ماه من ارزی گیر داده بود که کلاه تولد بزار رو سرت و تو در حال فرار از دستش اینم دامن عروسک سویله که به تنت میشه اینجا عمو محمد داشت ماهی رو از اکواریوم تو سطل مینداخت و ماهی هی تکون میخورد و تو از ترست پشت مبل سنگر گرفتی با اراز جون رفتید اتاقشون و تو دراز کشیدی داری کتاب میخونی و اراز داره سعی میکنه روتون...
10 خرداد 1392