سالگرد ازدواج
چند روز پیش سالگردمون بود اما به خاطر دیر اومدن بابایی از سر کار و سرد بودن شدید هوا نتونستیم اونجوری که برنامه ریخته بودیم جشن بگریم بنابراین فقط یک سر رفتیم زودی بابایی برا من انگشتر و من برا بابا یک پیراهن خریدم و یک قوطی شیرینی خریدیم و اومدیم خونه و با آناینا دور هم جشن گرفتیم
متاسفانه عکس پیراهن و نداختم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی