فرشته زیبای مامان
پنجشنبه شب رفته بودیم خونه خاله شهره و با ماشین آرازی دودود بازی کردی
با عروسک سویل بازی میکردی هرچند که آراز نمیذاشت و تو هم گریه میکردی منم اعصبانی شدم و دعوات کردم که تو چرا سر خوابوندن بچه مردم اعصابتو خورد میکنی
با آرازی رو زمین دراز میکشیدید و جلب توجه میکردید و میخندید
و اما شیطنت های جمعه شبت....
خرس خاله رو از رومیز یا هزار دردسر انداختی روت و زیر آوار موندی فقط به خاطر اینکه سرت و بذاری روش و دراز بکشی
دیشب خاله نجیبه (خاله مامان) مهمونمون بود و ما مشغول صحبت با اون که یک لحظه متوجه شدم صدات نمیاد و برگشتم به پشتم و تو رو در حال حفاری دیدم
فدای این حالتت که عین آدم بزرگا میری کنترل و برمیداری و لم میدی و مشغول عوض کردن کانالها میشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی