یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

الاهه عشــــــــــــق(یاغمور)

دخملم تا به امروز!!!

            یاغمورم الان خوابیده و منم بادل سیر با کامپیوتر کار میکنم آخ که چه لذت بخشه .....  و چه زیباتر که هر روز شاهد بزرگ و بزرگتر شدن دخملم میشم هر روز یه کار جدید یک شیطنت جدید... دخملم تا به امروز!!! مونس من الان میتونی حلقه هوشتو به ترتیب و بدون کمک من بچینی . با مکعب هات برج 2 طبقه می سازی  ببر و از بقیه حیواناتت تشخیص میدی . رنگهای زرد آبی قرمز و بخوبی مشناسی . شال کلاهت و بدون کمک من میپوشی و در میاری.... و اما شیطنت هات وقتی میخوام کاری بکنم و تو نمیخوای فورا بدو بدو میری بغل خاله رویا قایم میشی مثلا...
2 بهمن 1391

مورچه های کارگر ما

مورچه های ما هر جا باشن همیشه با هم حرکت میکنن و پشت سر هم هستن و اصولان طی عملیاتی یک جایی دور از چشممون میرن و ساکت و آرام عملیاتشون و با موفقیت انجام میدن و ما وقتی میرسیم که دیگه کار از کار گذشته قربوووون هر دوتاییتون ...
1 بهمن 1391

شیطنت های آرازی

      اینم چند تا عکس از شیطنت های آرازی که خاله قربونش بشه الهی جیگمله هر هفته که میاد بلا و بلاتر  میشه و.....   فداش بشم آرازم هر موقع میاد اول میره سراغ کنترل ها و بعد قایم کردن اون مستقیم میره سراغ کلید در اتاق خاله رویا و بعد قایم کردن اون هم  میره سراغ مرتب کردن کابینت ها و بعد به ترتیب بستن شعله های گاز ویا اگه خودش صلاح بدون باز کردن شعله های گاز و بعد اینکه صدای همه رو در آورد میره رو مبل و شروع میکنه به خاموش روشن کردن لامپ ها و بعد از اینکه صدای همه رو باز در میاره میره سراغ یاغمور و با اون جنگ میکنن و یا میره وسایل یاغمور و بر...
1 بهمن 1391

مهمونی و مریضی2

جمعه شب وقتی دیدم سرماخوردگیت بدتر شده به بابایی زنگیدم و اومد اول رفتیم برات 2 تا النگو خریدیم و بعد بردیم مطب دکتر بلیلا و ازاونجا رفتیم داروهاتو گرفتیم و یک آمپول داشتی اون و زدیم و کلی گریه کردی اما عوضش وقتی رسیدیم خونه عمو جعفر (دوست بابا)کلی بازی کردی زنگ درشون و که هنوز نصب نکرده بودن برداشته بودی و گوشی کرده بودی و همش میزدی و بعد در اومدن صداش بلند بلند میخندیدی و دلبری میکردی و همه چیز و بهم ریختی و کلی یه زن عمو کبری لوس شدی و بعد کلی بازی 12:30 شب خودت سرت گذاشتی رو بالش و خوابیدی       ...
1 بهمن 1391

شیطنت های یاغموری

عاشق خنده هاتم مامانم که اینقدر کاکائو دوست داری وقتی سر کامپیوتر میشینم با این کارات پشیمونم میکنی و اخر سر شکست میخورم و کامپیوتر و خاموش میکنم این مبل مخصوص تو بخصوص اگه بخوای با گوشی بحرفی حتما باید رو این مبل بشینی پوشیدن لباس بزرگتر از سایزتو دوست داری یاغمورم گربه شده خاله رویا برات پوشک بزرگسالان بسته بوده و تو خوشت اومده بود عین اردک راه میرفتی و وقتی در اوردم کلی گریه کردی ...
1 بهمن 1391

مهمونی و مریضی

سه چهار روز پیش رفته بودیم خونه پسر خاله مامان سپیده و اون ها هم تو حیاطشون دو تا گربه داشتن از اونجایی که تو هم عاشق گربه ای و از نزدیک دو تا گربه میدی و همش از پشت شیشه باهاشون بازی میکردی خیلی برات خوش گذشت و اومدنی دلت پیش گربه ها بود و همش پیش پیش میگفتی اما بخاطر اینکه بعضا میرفتی جلو در تا کاملا از نزدیک ببینی نه از پشت شیشه سرماخوردی   و کوچولو من باز سرماخورد اینم عکس مریم دختر پسر خاله رحیم که خیلی شلوغ و خلاق و دوست داشتنیه البته مریم ما تنبلی چشم نداره ها خودش کاغذ و تا کرده و با چسب رو جشمش زده ...
1 بهمن 1391

استخون خوری

چند شب پیش سوپ قلم گذاشته بودم و بعد سرد شدن قلم دادم دستت تا ببینم چیکار میکنی که.... تو هم طبق معمول اولین کاری که کردی گذاشتی تو دهنت که از مزش خوشت اومد دیگه پسش ندادی و محکم بغلش کرده بودی راحت 1 ساعتی تو بغلت بود تا اینکه خسته شدی و سوپ و آوردم خوردی و خوابیدی   ...
30 دی 1391

فست فود

یاغمورم تو به غذا خوری و فست فود رفتن و دوست داری و اینم عکسی از تو بابایی تو فست فود دوست داری خودت بدون کمک بخوری اما متاسفانه هنوز نمیتونی قاشق و دستت بگیری بخاطر اینکه حیف المیل نشه فعلا با کمک من غذا میخوری. خوانواده سوپ هارو دوست داری اما بیشتر سوپ خامه ای رو خوب و زیاد میخوری عاشق سیب زمینی سرخ کرده مرغ ماکارونی با ماست و خیار گوجه فرنگی کاکائو هستی و ازسیب بیسکویت و کیک ساده و کلوچه تخم مرغ بخصوص از نوع آبپز شدیدا بدت میاد. فدای دمدمی بودن مزاجت و بد خوراک بودنت که 4 ماهه که تو نه کیلو ششصد موندی دیگه داری دق مرگم میکنی ...
30 دی 1391