فدایت ای گل زیبای هستیم
یه دقیقه آروم و قرار نداری همش یه جاهایی درد حال شلوغی هستی
تو از ساعت 1تا2 میخوابی و ما تو این مدت در حال ناهار خوردنیم و وقتی تو بیدار میشی ساعت خواب نیمروزی ماست اما شما یا اجازه خوابیدن به ما رو نمیدی که گزینه اول بهتره یا مثلا مشغول بازی هستی و اجازه خوابیدن به ما رو میدی اما........
مامان تو خواب : "دانگ دونگ" چشامو نیمه باز میکنم میبینم دسته جارو رو برداشتی و با تمام قدرتت میکوبی زمین اما چون شدیدا خوابم میاد چشامو میبندم که احساس میکنم یکی داره با زور خودش و تو بغلم جا میکنه چشامو باز میکنم میبینم یه نفر زده به ریپیت و هی میگه شیر بغلش میکنم و میبوسمش و شیرش میدم یه 10 ثانیه بعد احساس میکنم وورجکم میخواد از بغلم پاشه بره دستامو باز میکنم و بعد پاشیدنش تا میخوام جامو در ست کنم میبینم یکی بالا سرم هی میگه آآآآآآح(باز کن) چشامو باز میکنم میبینم اردکه بالای حلقه هوشش و میگه بردار بر میدارم و میره کمی بعد باز یکی بالا سرم در حین ریپیت شیر میخواد یه چپ نگاش میکنم و بغلش میکنم و شیرش میدم 10 ثانیه بعد باز در حال تلاش از بغلم کنار میاد با حرص چشامو میبندم آخه به دنده لجم افتاده باید یه ساعتی بخوابم بعد مدتی یکی میگه آآآآآآآآح چشامو باز میکنم میبینم کیسه توری که توش اسباب بازیهاشو ریختم و میگه گرهشو باز کن در حین غر زدن گرهشو باز میکنم و بــاز سعی به خوابیدن که یه نفر بالا سرم ریپیت کنان شیر میخواد چشامو تا حدی که جاش هست باز میکنم و با داد و فریاد بغلش میکنم شیرش میدم و وقتی میبینه وضعیت قرمزه از ترسش دستش و میذاره رو هر دوتا چشش
تا مبدا ارتباط چشمی داشته باشیم و 30 ثانیه نشده صدای خرو پوفش و میشنوم اما دیگه کار از کار گذشته چون خواب من پریده بیدار میشم و میبینم قسم به خدا همه این بلا ها رو فقط در عرض نیم ساعت سرم آوردی اون موقع شما خانوم بعد دو ساعت خوابیدن اگه فقط دو دقیقه کسری خواب داشته باشید بیدار میشه و دور از جونتون دیونه میشه و کلی گریه ازم قهر میکنی از بغلم میای پایین و میری گوشه در ورودی وایمیسی و بلند بلند گریه میکنی